۱۳۹۰ بهمن ۱۸, سه‌شنبه

انشاء؛ حیوانات!

 ما حیوانات را خیلی‌ دوست داریم! بابایمان هم همینطور...!
ما هر روز در مورد حیوانات حرف می زنیم! بابایمان هم همینطور...!
بابایمان همیشه وقتی‌ با ما حرف می زند از حیوانات هم یاد می کند؛ مثلا امروز بابایمان دو بار به ما گفت " توله سگ  " مگه تو مشق نداری که نشستی پای تلویزیون؟!
و هر وقت ما پول می خواهیم می گوید " کره خر " مگه من نشستم سر گنج؟!
چند روز پیشا وقتی‌ ما با مامانمان و بابایمان می رفتیم خونه عمه سکینه اینا، یک تاکسی داشت می زد به پیکان تاکسی تلفنی ما؛ راننده تاکسی تلفنی هم که آن روی " سگش " آمده بود بالا به آقاهه گفت:
مگه کوری " گوساله؟ "
آقاهه هم گفت:
کور باباته " یابو " پیاده میشم همچین می زنمت که به " خر " بگی‌ زن دایی!
راننده تاکسی تلفنی هم گفت:
برو بینیم بابا " جوجه! "
و عین " قرقی " پرید پایین، ولی‌ آقاهه از راننده تاکسی تلفنی ما خیلی‌ گنده تر بود و راننده تاکسی تلفنی ما را مثل " سگ " کتک زد! بعدش بابایمان به راننده تاکسی تلفنی گفت:
مگه " کرم " داری آخه؟! " خرس " گنده مجبوری عین " خروس جنگی " بپری به مردم؟!
ما تلویزیون را هم که خیلی‌ حیوان نشان می دهد دوست می داریم؛ البته آقا رضا شوهر خاله مان می گوید:
تلویزیون فقط شده راز بقاء! قدیما که همش " گربه " و " کوسه " نشون می داد، حالا هم که یا اون " مارمولک ها " رو نشون میده یا این " بوزینه " رو که عین " اسب " واسه ملت خالی‌ می بنده!!
ما فکر می کنیم که منظور آقا رضا، کارتون پینوکیو باشد چون هم توش " گربه نره " داشت، هم " کوسه " ، هم پینوکیو که دروغ می گفت!!
فامیل های ما هم خیلی‌ حیوانات را دوست دارند! پارسال در عروسی‌ محمود پسرعمه مان که رفت قاطی‌ " مرغ ها " ، شوهرعمه مان دو تا " گوسفند " آورد که ما با آنها خیلی‌ بازی کردیم ولی‌ بعدش شوهرعمه مان همان وسط، سرشان را برید!
ما اولش خیلی‌ ترسیدیم ولی‌ بابایمان گفت:
چند تا عروسی‌ برویم عادت می کنیم!
البته " گوسفندها " هم چیزی نگفتند و گذاشتند شوهرعمه مان سرشان را ببرد؛ حتما دردشان نیامد! ولی ما نفهمیدیم چطور دردشان نیامده، چون یک بار در کامپیوتر پسرخاله مان یک فیلم دیدیم که دو تا آقا که هی‌ می گفتند " الله اکبر " سر یک آقا رو که نمی گفت " الله اکبر " بریدند و اون آقاهه خیلی‌ دردش آمد و ما تصمیم گرفتیم که همیشه بگیم " الله اکبر " که یک وقت کسی‌ سر ما را نبرد...!
ما از این انشاء نتیجه می گیریم که خیلی‌ خوب شد که ما در ایران به دنیا آمدیم تا بتوانیم هر روز از اسم حیوانات که نعمت خداوند هستند استفاده کنیم و آنها را در تلویزیون ببینیم و در موردشان حرف بزنیم و عکس های آنها را به دیوار بچسبانیم و به آنها مهرورزی کنیم!!
ما نمی دانیم اگر در ایران به دنیا نیامده بودیم چه غلطی باید می کردیم...!

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

جاوا اسكریپت

كد موزیك بی کلام

كد موزیك بی کلام