۱۳۹۰ دی ۳۰, جمعه

سید جیکاک!

سرهنگ " جیکاک " مامور اطلاعاتی بریتانیا، در طی جنگ جهانی دوم و پس از آن در ایران نقش زیادی را در جهت منافع کشورش ایفا نمود. جیکاک با خاتمه جنگ جهانی دوم به استخدام شرکت نفت ایران و انگلیس در آمد! می گویند که حکومت واقعی مناطق نفت خیز در دست او بود!
جیکاک اغلب اوقات خود را در میان عشایر بختیاری می گذراند و با توجه به استعداد خارق العاده خود در یادگیری زبان، در مدت بسیار کوتاهی توانست زبان فارسی و از آن مهم تر گویش بختیاری را همچون زبان مادری خود یاد بگیرد؛ به حدی که تشخیص او از غیر بختیاری ها بسیار مشکل بود! خصوصا اینکه با شگردهای خاص، تفاوت ظاهری خود را نیز بوسیله گریم های مداوم با چهره بختیاری ها به حداقل می رساند و البته چنانچه حکایت می کنند آنقدر بر زبان و گویش و تاریخ و فرهنگ بختیاری مسلط بود که چنانچه کسی نیز می خواست از ظاهر او به خارجی بودنش مشکوک شود با صحبت کردن و روبرو شدن با اطلاعات او یقین پیدا می کردند که وی بختیاری است!
جیکاک علاوه بر قدرت فوق العاده اش در زمینه یادگیری و تطبیق با محیط، برگ برنده دیگری نیز داشت و آن شوخ طبعی ذاتی وی بود!
نام جیکاک برای مردم مناطق نفت خیز جنوب و خصوصا مسجدسلیمانی ها و عشایر بختیاری نامی آشناست. نامی که به نمادی در نیرنگ و حیله گری، آن هم از نوع انگلیسی تبدیل شده و حتی امروز نیز معمولا به کسانی که به نیرنگ و مکر و حیله و البته سیاستمداری از نوع خاص کلمه مشهورند، لقب جیکاک می دهند!
جیکاک در راه جلوگیری از ملی شدن صنعت نفت تمام تلاش خود را بکار برد؛ او علاوه بر تشویق بختیاری ها به بی توجهی به ملی شدن صنعت نفت، کوشش نمود تا در کار هیات خلع ید از شرکت نفت ایران و انگلیس خلل ایجاد نماید. به گفته حسین مکی، به هنگام عزیمت هیات خلع ید به آبادان، جیکاک تصمیم گرفت عده ای را تحریک کند تا اتومبیل اعضای هیات را از روی پل بهمن شیر به داخل رودخانه بیاندازد، اما این توطئه ناکام ماند.
سرانجام دولت ایران که به کارشکنی و اخلال جیکاک در امر ملی شدن صنعت نفت پی برده بود وی را از ایران اخراج نمود...


حکایتهای زیادی از حضور سرهنگ جیکاک که بعدها به " مستر جیکاک " و در اواخر حضورش در ایران به " سید جیکاک " معروف شد، نقل می شود که به تعدادی از آنها در ذیل اشاره می شود؛

1- جیکاک در اوایل حضورش در شرکت نفت ایران و انگلیس به عنوان سرپرست یک دکل حفاری مشغول به کار شد. یک روز یکی از کارگران محلی از بالای دکل به زمین افتاد و درجا فوت کرد! افراد محلی که از فوت فامیلشان به شدت عصبانی بودند و جیکاک را مسئول این واقعه می دانستند بسوی او حمله کردند...!
جیکاک که مرگ را در یک قدمی خود می دید ناگهان به سمت دکل حفاری حمله ور شد و شروع کرد به زدن دکل با مشت و لگد!!
مردم محلی که شگفت زده بودند ناگهان ایستادند؛ جیکاک که مردد شدن مردم را دید و فهمید انگار نقشه اش گرفته است، شروع کرد با سر کوبیدن به دکل و فحش دادن که " نامرد! تو برادرم را از من گرفتی...! " و از این گونه صحبتها...
نقل می کنند که چند دقیقه بعد، مردم دوباره به سمت جیکاک دویدند ولی این بار نه برای زدن و انتقام گرفتن بلکه برای دلداری دادن به او و جلوگیری کردن از کوبیدن سرش به دکل!!
2- از دیگر حکایات جیکاک عصای معروف است که با آن معجزه می کرد و وقتی آن را به بدن کسی می زد به آن شوک عجیبی منتقل می شد!
جیکاک مدعی بود عصای او بهترین وسیله برای تشخیص حلال زاده بودن افراد است و با همین شگرد بسیاری از کسانی را که به دلیل مختلف می خواست از وجهه اجتماعی و قدرت بیاندازد، تخریب می کرد!
بعدها فاش شد که در عصای معجزه آسای مستر جیکاک، جز یک پیل خشک الکتریکی و یک مدار ضعیف انتقال برق هیچ چیز وجود نداشته و جریان ضعیف برق باعث انتقال شوک الکتریکی به افراد نگون بختی می شده که مستر جیکاک هنگام تماس عصا با آنها، دکمه وصل جریان را فشار می داده است!
3- در مجلسی او حاضران را دروغگو معرفی می کرد و هنگامی که قرار بر اثبات شد، کبریتی روشن کرد و گفت:
هر کس راست بگوید، این کبریت ریشش را نمی سوزاند!!
اول کبریت را به ریش خود گرفت که نسوخت، سپس ریش تمام افراد ساده لوح حاضر را سوزاند! و به این ترتیب به آنها قبولاند که دروغ گفته اند و البته بعدها مشخص شد که ریش او مصنوعی و نسوز بود!!
4- اقدام بعدی جیکاک پوشیدن لباس روحانیت و عمامه گذاری وی بود!
جیکاک مجلس وعظ و منبر برپا می کرد و آخرش هم روضه امام حسین می خواند و وسط روضه موقعی که همه داغ می شدند ناگهان عمامه خود را به درون آتشی که وسط مجلس بود پرتاب می کرد! از بند قبل علاقه جیکاک به پارچه نسوز را به یاد دارید! عمامه نمی سوخت و جیکاک آن را به عنوان معجزه خود بیان می کرد و ادعای سید بودن می کرد!
در ضمن، او هیچکس را هم به سیدی قبول نداشت چون عمامه آنها در آتش می سوخت! از اینجا بود که او به " سید جیکاک " معروف شد!!
5- به هنگام ملی شدن صنعت نفت، جیکاک یا به قولی سید جیکاک با گشت و گذار میان عشایر بختیاری این شعار را به گویش بختیاری برای آنها طرح نمود:
تو که مهر علی من دلته                نفت ملی سی چنته
یعنی، تو که مهر علی را در دل داری برای چه به دنبال ملی شدن نفت هستی!!
بعضی از عشایر بختیاری زندگی خود را رها کرده و با تشکیل دسته جات متعدد و درست کردن پرچم و علم های گوناگون، علی علی گویان به امامزاده ها رفته و طلب عفو می کردن...

بیخود نبود که دایی جان می گفت:

کار، کار انگلیس هاست...!!!

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

جاوا اسكریپت

كد موزیك بی کلام

كد موزیك بی کلام