۱۳۹۰ آذر ۲۰, یکشنبه

حضور ایرانیان در بهشت و جهنم!!

يه روز جبرئيل ميره پيش خدا گلايه می کنه که:
آخه خدا! اين چه وضعيه آخه؟! ما يک مشت ايرونی داريم توی بهشت که فکر می کنن اومدن خونه باباشون!
به جای لباس و ردای سفيد، همه شون لباسهای مارک دار و آنچنانی ميخوان!
بجای پابرهنه راه رفتن، کفش آديداس پاشون ميکنن!
هيچ کدومشون از بالهاشون استفاده نمی کنن؛ ميگن بدون " بنز " و " بی ام و " نميرن!
اون بوق و کرنای من هم گم شده... يکی از همين ها دو ماه پيش قرض گرفت و رفت ديگه ازش خبری نشد!
آقا من خسته شدم از بس جلوی دروازه بهشت رو جارو زدم... امروز تميز می کنم، فردا دوباره پر از پوست تخمه و پسته و هسته هندونه و پوست خربزه است!
من حتی ديدم بعضی هاشون کاسبی هم می کنن و حلقه های تقدس بالای سرشون رو به بقيه می فروشن!
چند تاشون کوپن جعلی بهشت درست کردن و به ساکنين بخت برگشته جهنم می فروشن!
چند تاشون دلالی باز کردن و معاملات املاک شمال بهشت می کنن!
يک سری شون حوری های بهشت را با تهديد آوردن خونه شون و اونها رو " سر کار " گذاشتن و شيتيل می گيرن!
بقيه حوری ها هم مرتب ميگن ما رو از ليست جيره ايرانيها بردار که پدرمونو درآوردن... اونقدر به ما برنج دادن که چاق شديم و از ريخت افتاديم!
اتحاديه غلمان ها امضاء جمع کرده که اعضا نميخوان به ديدن زنان ايرانی برن، چون اونقدر آرايش کردن و اسپری مو سرشون زدن که هاله تقدسشون اتصالی کرده و فيوزش سوخته... در ضمن خانمهای ايرونی از غلمان ها مهريه ميخوان!
هفته پيش هم چند ميليون نفر تو چلوکبابی ايرانی ها مسموم شدن و دوباره مردن!
چند پزشک ايرونی به حوری ها بند کردن که الا و بلا بياييد دماغتونو عمل کنيم... به اون يکی حوری گفتن بيا سينه هاتو بزرگ کنيم!
خدا ميگه:
ای جبرئيل! ايرانيان هم مثل بقيه، آفریده های من هستند و بهشت به همه انسانها تعلق داره! اينها هم که گفتی، خيلی بد نسيت؛ برو يک زنگی به شيطون بزن تا بفهمی دردسر واقعی يعنی چی!!
جبرئيل ميره زنگ ميزنه به جناب شيطان! دو سه بار ميره روی پيام گير تا بالاخره شيطان نفس نفس زنان جواب ميده:
جهنم! بخش ايرانيان... بفرماييد؟!
جبرئيل ميگه:
آقا، سرت خيلی شلوغه انگار؟!
شيطان آهی می کشه و ميگه:
نگو که دلم خونه... اين ايرونيها اشک منو در آوردن به خدا! می خوام خودمو بازنشسته کنم!
شب و روز برام نگذاشتن! تا صورتم رو می کنم اين طرف، اون طرف يه آتيشی به پا می کنن! تا دو ماه پيش که اينجا هر روز چهارشنبه سوری بود و آتيش بازی...! حالا هم که...
ای داد!! آقا نکن! بهت ميگم نکن!!
جبرئيل جان، من برم... اينها دارن آتيش جهنم رو خاموش می کنن که جاش کولر گازی نصب کنن!
یک عده شون بازار سياه مواد سوختی بخصوص بنزين به راه انداختن!
چند تا پزشک ايرونی در جهنم بيمارستان سوانح سوختگی باز کردن و براش تبليغ می کنن و اين شديدا ممنوعه!
چند تاشون دفتر ويزای مهاجرت به بهشت باز کردن و ارواح مردمو خر می کنن... بليت جعلی يک طرفه بهشت هم می فروشن!
یک سری شون وکيل شدن و تبليغ می کنن که می تونن پيش نکير و منکر برای جهنمی ها تقاضای تجديد نظر بدن!
چند تاشون که روی زمين مهندس بودن، ميگن پل صراط ايراد فنی داشته که اونها افتادن تو جهنم... دارن امضاء جمع می کنن که پل بايد پهن تر بشه!
چند هزار تاشون هم هر روز زنگ می زنن به 118 جهنم و تلفن و آدرس سفارت های کانادا و آمريکا رو می پرسن... چون می خوان مهاجرت کنن!
هر روز هزاران ايرونی زنگ می زنن به اطلاعات و تلفن آتش نشانی جهنم رو ميخوان!
الان مراجعه داشتم؛ می گفت ما کاغذ نسوز می خواهيم که روزنامه اپوزيسيون بيرون بديم!
ببخش! من برم؛ بعدا صحبت می کنيم... چند تا ايرونی دارن کوپن جعلی کولر گازی و يخچال می فروشن... برم يه چماقی بچرخونم...!!!

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

جاوا اسكریپت

كد موزیك بی کلام

كد موزیك بی کلام