۱۳۹۰ آبان ۱, یکشنبه

نگاهی عمیق اما ساده...!

شرلوک هلمز کارآگاه معروف و معاونش واتسون رفته بودند صحرانوردی و شب هم چادری زدند و زیر آن خوابیدند...
نیمه های شب، هلمز بیدار شد و آسمان را نگریست! بعد واتسون را بیدار کرد و گفت:
نگاهی به آن بالا بیانداز و به من بگو چه می بینی؟!
واتسون گفت:
میلیونها ستاره می بینم...
هلمز پرسید:
چه نتیجه می گیری؟!
واتسون گفت:
از لحاظ روحانی نتیجه می گیرم که خداوند بزرگ است و ما چقدر در این دنیا حقیریم...
از لحاظ ستاره شناسی نتیجه می گیریم که زهره در برج مشتری است، پس باید اوایل تابستان باشد...
از لحاظ فیزیکی نتیجه می گیریم که مریخ در موازات قطب است، پس ساعت باید حدود سه نیمه شب باشد...
شرلوک هلمز قدری فکر کرد و گفت:
واتسون! تو احمقی بیش نیستی!!
نتیجه اول و مهمی که باید بگیری این است که چادر ما را دزدیده اند...!!!
نتیجه اخلاقی: بعضی وقتها ساده ترین جواب کنار دستهایمان است، ولی آنقدر به دوردست ها نگاه می کنیم که آن را نمی بینیم...!

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

جاوا اسكریپت

كد موزیك بی کلام

كد موزیك بی کلام