۱۳۹۰ شهریور ۲۱, دوشنبه

گفت و گو با يک دوجنسه...

فقط می دانم كه بین دوستان نزدیکش به دوجنسه معروف است! با او در يک كافی شاپ در یکی از خيابان های شهر قرار مي‌گذارم؛ چون مطالبم را در وبلاگم می خواند، اعتماد می كند و می گويد كه حتما می آيد. من هم به او قول می دهم از او عكس نگيرم...

چند سال داری؟
متولد 58 هستم.
تحصيلاتت چقدر است؟
فوق ديپلم كامپيوتر دارم.
در دوران تحصيل مشكلی نداشتی؟
نه!
كسی اذيتت نمی كرد؟
آن موقع كسی نمی دانست وضعيتم چطور است.
يعنی از همه پنهان كرده بودی؟
بله!
خانواده ات هم نمی دانستند؟
نه! هنوز هم نمی دانند!!
چرا؟!
فكر نمی كنم واكنش جالبی نشان بدهند!
الان به چه شغلی مشغول هستی؟
در يک بوتيک كار می كنم.
در آنجا مشكلی نداری؟
نه! تا به كسی نگويی، برايت مشكلی پيش نمی آيد. عده كمی از اطرافيان از اين ماجرا اطلاع دارند!
درآمدت از آن راه خوب است؟
بد نيست؛ تقريبا هر سال می توانم ماشينم راعوض كنم و يكي بهترش را بخرم!
تا به حال دستگير نشدی؟
نه!
مشتری های خاص داری يا هر كسی را می پذيری؟!
نمی توانم خودم را تابلو كنم؛ فقط با چند نفر هستم! اينجوری با امنيت خاطر بيشتری زندگی می كنم...
گروهی كار می كني يا انفرادی؟
خودم هستم و خودم... گفتم كه، هر چه بي سر و صدا كار كنی، برای خودت بهتر است!
از كی به اين كار مشغول هستی؟
حدود 6 سال پيش...
چرا زودتر وارد اين راه نشدی؟!
خوب آن زمان به پول نيازی نداشتم؛ اما بعد از مدتی احساس كردم بايد زندگی ام را تكان بدهم!
از نظر روحی مشكلی پيدا نكردی؟! يعنی عذاب وجدان نداشتی؟!
به آن فكر نمی كنم! گاهی چيزهايی در ذهنم می آيد، اما سعی می كنم خودم را مشغول كاری كنم تا سرم گرم شود! ترجيح می دهم فكر نكنم!
مشتری هايت بيشتر چه كسانی هستند؟
مختلف هستند؛ بيشتر سنشان بالاست! پيرزن هم بينشان هست!
عجيب ترين شان كدام است؟!
چند نفر از آنها هنرپيشه هستند!
واقعا؟!
يكی از آنها حتی الان در يک سريال هم بازی می كند!!
عجيب است! نگران نيستند كه تو زمانی آنها را لو بدهی؟!
ما با هم دوست هستيم؛ به اين چيزها فكر نمی كنيم!
همه پولهايی كه در می آوری را خرج می كنی يا حساب پس انداز هم داری؟!
در هيچ بانكی حساب ندارم!!
چرا؟!
برای امنيت خودم؛ نمی خواهم اگر فردا اتفاقی افتاد، بپرسند اين همه پول را از كجا آورده ای!
فكر اين نيستی كه شغلت را عوض كنی؟
نه! درآمدم خوب است؛ به زودی پرادو می خرم! می توانم برای خودم زندگی كنم، بدون اين كه منت كسی را بكشم!
الان چه ماشينی داری؟!
يک 206 قرمز ماتيكی دارم...
ازدواج نمی كنی؟!
كی به من شوهر ميده؟!
يعنی زن می خواهی؟!
نه! اما ازدواج توی اين شرايط اجتماعی، زياد عاقلانه نيست!
يعنی چی؟!
يعنی الان خانواده ها با هم وصلت می كنند تا آدمها...! خانواده ها بايد همديگر را بپسندند، نه دختر و پسر!! البته خانواده ها مهم هستند، اما نه تا اين حد...!
تا به حال كسی درباره ازدواج با تو صحبت كرده؟
بله؛ ولی بهش فكر نكردم! چون نمی خواهم ازدواج كنم! به كارم لطمه می زند!!
تا كی می خواهی ادامه بدهی؟!
تا هر وقت كه دستگير شوم!
چرا دستگير شوی؟!
خوب، كار من جرم است! زندان و اعدام دارد!!
چه كسی اين را به تو گفته؟!
همه می دانند... يكی از دوستانم را به همين جرم گرفتند و اعدام شد!!
چه زمانی اين اتفاق رخ داد؟!
3 سال قبل...
اقدامی نكرديد؟!
چه اقدامی بايد می كرديم؟! قانون می گفت كه بايد اعدام شود!!
كجای قانون چنين چيزی را نوشته؟!
يا از مرحله پرت هستی، يا داری من را دست می اندازی...!
چرا يک دوجنسه را بايد اعدام كنند؟!
او دوجنسه نبود!!
پس چرا اعدام شد؟!
چون حمل 12 كيلوگرم شيشه، جرم سبكی نيست!!
به خاطر حمل موادمخدر اعدام شد؟!
آره! چيزی كه دير يا زود سر من هم میاد...
مواد مصرف می كنی؟!
خودم نه! اما خوب وقتی برای مشتری ها می برم، گاهی مقدار زيادی همراهم است...
يعنی مواد هم به مشتری ها می رسانی؟!
خوب، كارم همين است!
ولی به من گفتند دوجنسه هستی...! پس توی كار مواد هم هستی؟!
كار اصلی من مواد است...
يعنی دوجنسه نيستی؟!
چرا، هستم...
پس با مواد چكار داری؟!
خوب، من فقط دو جور جنس می فروشم... ترياک و شيشه! برای همين به من می گويند « دوجنسه »!! برای اينكه تخصصی فقط روی همين دو قلم جنس كار می كنم؛ مثل بقيه نيستم كه هر كوفت و زهرماری را بفروشم! مثلا ماده مخدری که در سالهای اخیر به بازار مصرف ایران راه پیدا کرده، بر خلاف کراک خارجی از مشتقات هروئین است و قاچاقچیان این اسم را برايش گذاشته اند! چيز مزخرفي است و من نمی فروشم... چرا رفتی؟! اوهوی...! حداقل بگو مصاحبه ام رو کی تو وبلاگت میذاری... آهای يارو... عوضی نفهم! وقتم را الكی گرفت!!!

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

جاوا اسكریپت

كد موزیك بی کلام

كد موزیك بی کلام