۱۳۸۹ بهمن ۷, پنجشنبه

الماس وجودیمان را جلا دهیم!

کشاورزی آفریقایی در مزرعه اش زندگی خوب و خوشی را با همسر و فرزندانش داشت. روزی شنید که در بخشی از آفریقا معادن الماسی کشف شده است و مردمی که به آنجا رفته اند، با کشف الماس به ثروتی افسانه ای دست یافته اند!
او که از شنیدن این خبر هیجان زده شده بود، تصمیم گرفت برای کشف معدنی الماس به آنجا برود! بنابراین زن و فرزندانش را به دوستی سپرد و مزرعه اش را فروخت و عازم سفر شد...
او به مدت ده سال آفریقا را زیر پا می گذارد و عاقبت به دنبال بی پولی، تنهایی و یاس و نومیدی، خود را در اقیانوس غرق می کند!!
اما زارع جدیدی که مزرعه را خریده بود، روزی در کنار رودخانه ای که از وسط مزرعه می گذشت، چشمش به تکه سنگی افتاد که درخشش عجیبی داشت! او سنگ را برداشت و به نزد جواهرسازی برد...
مرد جواهرساز با دیدن سنگ، گفت:
این سنگ الماسی است که نمی توان قیمتی بر آن نهاد...!
مرد زارع به محلی که سنگ را پیدا کرده بود رفت و متوجه شد سرتاسر مزرعه پر از سنگهای الماسی است که برای درخشیدن نیاز به تراش و صیقل داشتند!
مرد زارع پیشین بدون آنکه زیر پای خود را نگاه کند، برای کشف الماس، تمام آفریقا را زیر پا گذاشته بود! حال آنکه در معدنی از الماس زندگی می کرد...!!!
نتیجه اخلاقی: در وجود هر یک از ما، معدنی از الماس وجود دارد که نیاز به صیقل دارد! معمولا آنچه که می خواهیم، هر آنچه آرزوی رسیدن به آن را داریم و بالاخره تحقق همه ی آرزوهایمان در اطرافمان قرار دارد؛ اما افسوس که متوجه ی آن نمی شویم! در حالیکه می بایست آستین ها را بالا زد و با برنامه ریزی و تلاش و کوشش صحیح، الماس وجودیمان را جلا ببخشیم...

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

جاوا اسكریپت

كد موزیك بی کلام

كد موزیك بی کلام