می گویند آلفرد هیچکاک، استاد بزرگ سینما و متخصص هنر ترساندن مردم، در حال رانندگی در جاده های سوئیس بود که ناگهان از پنجره ماشین به بیرون اشاره کرد و گفت:
این ترسناک ترین منظره ایست که تا حالا دیده ام!!
و در امتداد اشاره او، کشیشی بود که دست بر شانه پسرک خردسالی نهاده بود و با او صحبت می کرد!
هیچکاک از پنجره ماشین به بیرون خم شد و فریاد زد:
هیچکاک از پنجره ماشین به بیرون خم شد و فریاد زد:
فرار کن پسر جان! زندگی ات را نجات بده...!!!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر