يه کلاغ و يه خرس سوار هواپيما بودند؛ کلاغه سفارش چای ميده... چای رو که ميارن يه کم ازش می خوره بقيه اش رو می پاشه به مهموندار!!
مهموندار ميگه:
مهموندار ميگه:
چرا اين کار رو کردی؟!
کلاغه ميگه:
دلم خواست! پررو بازيه ديگه... پررو بازی!!
چند دقيقه می گذره، باز کلاغه سفارش نوشيدنی ميده؛ باز يه کم ازش می خوره بقيه اش رو می پاشه به مهموندار!!
مهموندار ميگه:
مهموندار ميگه:
چرا اين کار رو کردی؟!
کلاغه ميگه:
دلم خواست! پررو بازيه ديگه... پررو بازی!!
بعد از چند دقيقه کلاغه چرتش می گيره؛ خرسه که اينو می بينه به سرش می زنه که اونم يه خورده تفريح کنه! مهموندار رو صدا می کنه و ميگه يه قهوه براش بيارند؛ قهوه رو که ميارند يه کمي ازش می خوره بقيه اش رو می پاشه به مهموندار!!
مهموندار ميگه:
چرا اين کار رو کردی؟!
خرسه ميگه:
دلم خواست! پررو بازيه ديگه... پررو باز!!
اينو که ميگه يکهو همه مهموندارها می ريزند سرش و کشون کشون تا دم در هواپيما می برند که بندازنش بيرون! خرسه که اين رو می بينه شروع به داد و فرياد می کنه... کلاغه که بيدار شده بوده بهش ميگه:
آخه خرس گنده؛ تو که بال نداری مگه مجبوری پررو بازی در بياری!!!نکته مدیریتی: قبل تقلید از دیگران، منابع خود را به دقت ارزیابی کنید...!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر